خيام يك فرضيهپرداز نيست و به هماهنگي ميان نظر و عمل و ضرورت آن در زندگي انسان، سختباور دارد. او به واقعيت زندگي كه فقط با صدق و راستي شكل ميگيرد ميانديشد و با هرگونه كجروي و رياكاري كه از ناهماهنگي ميان ظاهر و باطن يا نظر و عمل ناشي ميشود، سر ستيز و ناسازگاري دارد. بررسي آثار خيام نشان ميدهد كه او يك فيلسوف ژرفانديش بوده و با فيلسوفان بزرگ نيز به گفتوگو پرداخته است. رباعيات زيبا و پرمحتواي او نشاندهندة نوع محاوره و گفتوگوهاي دردمندانهاي است كه با خويشتن خويش داشته است. نگارنده در اثر حاضر ميكوشد مسائل بنيادي مربوط به خيام را مورد بازشناسي قرار دهد و سپس به تفسير رباعيات خيام ميپردازد.