«ديهگو دلاوگا» كه بعدها به زوروي افسانهاي تبديل شد، در «آلتا كاليفرنيا»، به دنيا آمد. دوران هيات نمايندگي «سان گابريل» بود و پدر «مندوزا» نمايندگي آن را به عهده داشت. كاپيتان «دلاوگا» پدر ديهگو سعي داشت از او مرد كاملي بسازد و مادربزرگش، كه سرخپوست بود، ريشههاي بومي او را تقويت ميكرد. ديهگو به 15 سالگي رسيد؛ بدون اين كه هيچ گناه يا ثواب مهمي انجام داده باشد. جز عشق بيتناسبي كه به عدالت يافته بود. غرور، از خصوصيتهاي ديگر شخصيتش بود؛ به خصوص وقتي كه درمييافت تعداد دشمنان و ستايشكنندگانش، مخصوصا بين زنان، رو به افزايش است. در نوجواني كه به «بارسلونا» رسيد هنوز پسري بود با گوشهاي جلو آمده كه فكر زدن ماسك به سرش زد. از گذاشتن ماسك دو هدف داشت، هم پنهان كردن هويتش و هم پوشاندن زائدههاي گوشهايش. او براي گسترش عدالت به بارسلونا رفت و ماجراجوييهاي زيادي را با روبهرو شدن با «مونكادا» و افرادش تجربه كرد.