نيچه سرانجام دو اصل از اصول اعتقادي شوپنهاور را رد كرد: اين فرض اثبات نشدني كه آنچه در كل طبيعت نهفته است يك نيرو بيش نيست و آن نيرو خواهش است و ديگر بدبيني او كه نيچه آن را معادل افكار زندگي ميدانست. به نظر نيچه، ميل به گريز از خواهش، مبتني بر اين داوري است كه خواهش، شر است و به عقيدة او شوپنهاور حق ندارد چنين داورياي بكند. اما نيچه هرگز اين درس شوپنهاور را فراموش نكرد كه جهان عقلاني نيست و روانشناسي خود نيچه مبتني بر اين بازشناخت شوپنهاور است كه خرد آدمي يا آگاهي لايهرويي سائقهاي عميق ناخودآگاه است. علاوه بر اين نثر آلماني نيرومند و به نحوي غيرمعمول روشن و واضح شوپنهاور در نيچه اين ميل و تمنا را برانگيخت كه همعرض با متفكر بودن نويسنده هم بشود. اين كتاب ترجمة مقالة Friedrich Nietzsche از مجموعة European writers است كه به زندگي، آرا و آثار فريدريش نيچه ـ فيلسوف آلماني قرن بيستم ـ اختصاص دارد.