«لائوس» ـ همسر استر ـ مردي است با نقاب عشق، روشنفكري و آزادمنشي. او كه در ظاهر به استر عشق ميورزد، با ازدواج با «ويلما» ـ خواهر استر ـ خانوادهاي را از هم ميپاشد و چون انگلي هميشگي مدام سرگرم بازي با استر و ويلماست؛ يكي همسرش و ديگري آن كه ديوانهوار عاشق اوست. بازي او فقط با اين دو نيست، بلكه با همگان و خودش هم هست. استر در پندار عشق و نفرت پير ميشود و لائوس كلاهبردار، همچنان سرگرم تظاهر، به زندگي ادامه ميدهد. رمان حاضر اثري است از شاندور ماراي ـ نويسندة قرن بيستم مجاري ـ كه به نقل از استر بازگو ميشود. نويسنده در رمان، خواننده را به عمق زواياي 20 سال پندار عشق و نيرنگ زندگي استر و لائوس ميبرد.