نخستين بار، آثار اشراقي « خواجه نصيرالدين طوسي » و قطب الدين شيرازي » در سده هشتم هجري به هند وارد شد. اين آثار، باعث شرح رسائل عرفاني شيخ اشراق، توسط متفكران مقيم هند گرديد. شرح فارسي رساله آواز پر جبرئيل از سده هفتم هجري از آن جمله است. در مدت زمان كوتاهي، آثار شيخ شهاب الدين در مجالس بزرگان صوفيه هند نقل شد. « مير فتح الله شيرازي »، از حكيمان اشراقي، در دوران گورگاني هندوستان بوده است. «ابوالفضل علامي» در آن دوران با درس گرفتن از « مير فتح الله شيرازي»، كتابهاي اخلاق ناصري و اخلاق جلالي را نوشت. اين كتابها باعث شد تا از حكمت اشراقي، به عنوان دستمايهاي براي ترويج مكتب صلح استفاده شود. در سدۀيازدهم هجري و روزگار شاهان بابري، تلاشهاي زيادي از سوي متفكران هندي براي گسترش حكمت اشراقي هندي انجام گرفت. توجه به حكمت اشراقي در هند در اين سده، با آثار علامي و فيضي و هروي اوج گرفت. در سدههاي متأخر، حكمت اشراقي در هند، از طريق آثار شيخ اشراق، آذركيوان و توجه به آثار حكماي مكتب اصفهان به ويژه ميرداماد و ملاصدرا،رواج يافت. در سده چهارم هجري،آخرين شرح فارسي «هياكل النور» سهروردي، باعث ايجاد روابط عرفاني و فلسفي ايران و هند شد. نويسنده در كتاب حاضر، حكمت اشراقي در هند را در دو بخش، يكي در سدههاي ميانه و متأخر و ديگر به روايت حكيمي ناشناخته از هند بيان ميكند. كتاب داراي دو پيوست است. پيوست اول در باب سهروردي و پيوست دوم درخصوص آذركيوان مي باشد.