علت توجه به اصطلاح "ساخت‌يابي" در اين است كه همه‌ي افراد با پديده‌هايي سر و كار دارند كه گرچه بر انسان‌ها فشار وارد مي‌كند، اما خود مولود و محصول انسان‌ها هستند؛ پديده‌هايي از قبيل ساخت‌هاي اجتماعي، نهادها، سنت‌هاي فرهنگي، گونه‌ها، سبك‌ها، مدها، و مانند آن‌ها. از اين‌رو، در هر تلاشي كه براي درك و فهم چگونگي به وجود آمدن اين قبيل ساخت‌ها، يعني ساخت يافتن آن‌ها صورت گيرد، مساله‌ي رابطه‌ي بين نيروهاي ذهني عاملان انساني با نيروي عيني واقعياتي كه خود در ايجاد آن دخيل بوده‌اند، مساله‌ي اصلي به شمار مي‌رود. بحث اين كتاب معطوف به نظرات منتقدان نظريه‌ي "ساخت‌يابي" است كه از "دوگانگي" به دفاع، و در خصوص چگونگي حل اين مساله پيشنهادهايي را مطرح كرده‌اند. بخش اول كتاب به تشريح زمينه‌ها و شرايط سال‌هاي اول دهه‌ي 70 اختصاص دارد كه اين اصطلاح رواج يافت و توضيح داده مي‌شود كه چرا اين اصطلاح، به ويژه در چارچوب نظريه‌ي "ساخت‌يابي" گيدنز، چنان مورد توجه قرار گرفت. در بخش دوم سهم بسزاي نظريه‌هاي "ساخت‌يابي" بورديو و گيدنز بررسي مي‌شود. بخش سوم با انتقادها و بديل‌هايي سروكار دارد كه آرچر و سوزليس مطرح كرده‌اند. هدف اصلي كتاب كمك به درك بهتر بديل‌هاي دوگانه‌ انگارانه‌اي است كه به جاي نظريه‌ي "ساخت‌يابي" مطرح شده‌اند.