نگارنده در كتاب حاضر در صدد نشان دادن اين است كه تصويرهاي كليشهاي دربارهي رابطهي نخبه و غير نخبه را از بين ببرد و اين تصوير كليشهاي را شالودهشكني كند. همچنين با بازسازي مفهوم نخبه و عرضهي تعاريف متفاوت از "نخبه بودن" به درك جديدي از رابطهي نخبه و غيرنخبه دست يابد. نويسنده در كتاب تصريح كرده است كه نخبهگرايي مشاركتي، ايدهاي است بر اساس بازسازي مفهوم نخبه در گفتمان دموكراتيك كه قصد دارد به عصر اين دور باطل پايان دهد؛ و نخبه كسي است كه بيشترين دستاورد را به طور بالفعل دارد. اين دور باطل در حوزهي سياسي به اين شكل درميآيد كه: نخبه كسي است كه قدرت دارد و چه كسي قدرت دارد؟ آن كه نخبه است.