مفهوم "هوش هيجاني" از دهۀ 1990 با تحقيقات دانيل گلمن مطرح شده و بر اهيمت مفاهيمي چون همدلي، شناخت، ابراز و كنترل صحيح هيجانات تاكيد ميكند. تحقيقات نشان داده افرادي كه از هوش هيجاني بالا برخوردارند، در زمينههاي حرفهاي، تحصيلي و خانوادگي عملكرد بهتري دارند. همچنين هوش هيجاني را ميتوان در گروهها و افراد با سنين مختلف پرورش داد. بر اساس هوش هيجاني، والدين نبايد در روش فرزندپروري و رابطۀ فرزندان فقط بر ذهن او تاكيد كنند. زيرا سلامت عاطفي و معنوي نوجوان هستۀ اصلي هويت او را تشكيل ميدهد. وقتي نوجوان در محيطي سالم و با ثبات پرورش يابد، بخش هيجاني و معنوي او تغذيه ميشود. در نتيجه والدين بايد تمركز بر نحوۀ پرورش فرزندپروي خويش بر اساس هوش هيجاني و از طريق حفظ تعادل ميان محبت، خنده، محدوديت و همبستگيها كه بر فرزندپروري و تربيت نوجوانان بپردازند، زيرا كه اين نكته هستۀ مركزي فرزندپروري را تشكيل ميدهد. آنها بايد با اهميت دادن به هيجانهاي نوجوانان، به آنها در ابراز صحيح هيجاناتشان كمك كنند تا بتوانند از اين طريق با بحرانها و چالشهاي خاص اين دوران كنار بيايند. بر همين اساس نگارندگان در كتاب حاضر به موضوع پرورش هوش هيجاني نوجوانان پرداخته و راهكارهايي را براي فرزندپروري والدين بر اساس هوش هيجاني يا "EQ" عرضه كردهاند. فرزندپروري آگاهانه، تاثير در خودپندارۀ نوجوان، ايجاد همبستگي در زندگي خانوادگي، حوزههاي اصلي رشد نوجوان، و شبكههاي خودگردان فرزندپروري بر اساس هوش هيجاني پارهاي از موضوعات كتاب را تشكيل ميدهد.